حکومتهای تشکیل شده ی از پس انقلابهای طبقه متوسط ، همواره در خطر انحراف از خواستگاههای مردمی و انگیزههای فرهنگی – اجتماعی خود قرار داشته اند.
هیجانات سیاسی ، انقلابهای اجتماعی را چنان میبلعد که انگیزههای اجتماعی و فرهنگی آن در هیاهوی جریانات سیاسی به اهدافی حقیر و کم هویت بدل میگردد . بینش سیاسی مردمان کوچه و بازار همواره میتواند دستخوش جریانات فکری القایی جناحهای چپ و راست واقع شود و این سوء استفاده سیاسی همواره مخصوص انقلابهای اجتماعی جامعه کارگری و طبقه متوسط نبوده و نیست ، با این حال همواره منفعت طلبانی درپشت نقابی از پایبندی به اصول اولیه انقلاب ها و یا گفتمان اصلاح طلبی در چهارچوب نظام – به انتظار کسب موقعیتهای ناب سیاسی در جهت پیشبرد اهداف ایدئولوژیک خود بوده وهستند.
زمانی که جریانات انقلابی در بستر تغییر حاکمیت سیاسی ، جوابگوی تمامی خواستههای برگزارکنندگان یک انقلاب سیاسی نبوده باشد انتظار میرود اندک اندک شالوده ی یک جریان فکری مدون و معقول به دور از افراط گرایی ها و در چهارچوب نظام نوپای جدید شکل بگیرد و آنجاست که دولت تشکیل خواهد شد . دولت ارادهای است که از پی فرونشستن غبار زیاده خواهی ها و مجادلات بی پایان عقاید متضاد نمود مییابد تا رهبری کل خواستههای حداقلی و نه حداکثری را سرپرستی و مدیریت نماید. اینجاست که انقلابیگری به حاشیه رانده میشود و دولتمردان با پوششی متفاوت قدرت نرم را در دست میگیرند.
کنترل انقلابیگری و هدایت هیجانات پس از روز صفر سیاسی ، از الزامات تشکیل جامعهای منطق محور و دولتی مورد توافق طرفین است . هر انقلابی خواسته و یا ناخواسته از دل خود افراط گرایی را دامن زده و پرورش میدهد . شاید افراط گرایی آشوبگرا خصوصیت غالب انقلابهای مردم نهاد بوده است .
در سمت دیگری اما جریانات انقلابی ساخته و پرداخته شده از متن تشکلهای احزاب محور ، توانایی قابل قبولی در کنترل فضای دوران گذار حکومتها را داشتهاند . احزاب سیاسی تاثیرگذار در روند یک انقلاب مدنی ، افراط گرایی را در متن تفکرات سیاسی از پیش نوشته شده ی خود حل مینمایند و تمامی درخواست ها ی قابل وصول را از صندوق آراء به مسیری امن و قابل کنترل رهسپار خواهند نمود.
اما در انقلابهایی که عمدا هیچگاه قرار نبوده هیجانات انقلابی آن فروکش نماید و احزاب گوناگون گزینهای در ثبت آراء و بیان آزاد تفکرات و عقاید خود و همچنین سهمی در روند تصمیم سازی های کلان را نداشته باشند – افراط گرایی ، خود به عنوان حزبی غالب ، وارد عرصه شده و تمامی جریانات سیاسی شکل گرفته ی نوپا را سرکوب مینماید تا خود شاخصه ای از تداوم روند انقلابیگری همیشگی – جهت ادامه حیات تفکرات سیاسی خود باشد .